English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (492 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to let a house U خانهای را اجاره دادن
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
dead rent U اجاره بهایی که در صورت عدم استفاده از عین مستاجره نیز باید پرداخت شود
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
cutbacks U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutback U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
holiday cottage U ویلای اجاره ای برای تعطیلات
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
tc U اجاره دربست برای مدت معین
What's the charge per day? U اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
voyage charter U اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
ground landlord U کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
leases U کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
lease U کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
design landing weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
wharfage U وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
lease U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
leases U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
leases U اجاره نامه اجاره دادن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
lease U اجاره نامه اجاره دادن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
Mandlebrot set U تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
polythalmous U چند خانهای
own a house U خانهای دارم
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
to inhabit a house U در خانهای ساکن شدن
departmental intelligence U اطلاعات وزارت خانهای
to have the run of a house U اختیار خانهای را داشتن
own a house U دارای خانهای هستم
to front a house with marble U نمای خانهای رابامرمرساختن
refreshes U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshed U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
ymck U تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
estaminet U قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
burglars U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
aliases U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
alias U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
kheda U کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
land U سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
burglar U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
leasing U اجاره کردن اجاره
rental U اجاره بها اجاره
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
Winsock U امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
cells U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
palafitte U خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
anchor cell U خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
STT U نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
secure transaction technology U سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
relief U رهایی
emanacipation U رهایی
deliveries U رهایی
escapement U رهایی
delivery U رهایی
extrication U رهایی
abandonment U رهایی
liveries U رهایی
quietus U رهایی
rescue U رهایی
escape U رهایی
escaped U رهایی
escapes U رهایی
emancipation U رهایی
goby U رهایی
rescued U رهایی
livery U رهایی
rescues U رهایی
escaping U رهایی
deliverance U رهایی
riddance U رهایی
salvation U رهایی
rescuing U رهایی
rescuing U رهایی دادن
disillusion U رهایی از شیفتگی
to extricate oneself U رهایی یافتن
rescued U رهایی دادن
to get rid of U رهایی یافتن از
to get off U رهایی یافتن از
emergency relief U رهایی از بلایا
rescues U رهایی دادن
keep one's head above water U رهایی یافتن
get out U رهایی یافتن
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
release point U نقطه رهایی
emancipator U رهایی دهنده
rescue U رهایی دادن
disillusions U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
disenchantment U رهایی از طلسم
survival U رهایی از انهدام
break off U رهایی ازدرگیری
survivals U رهایی از انهدام
bomb release line U خط رهایی بمب
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
acquittance U رهایی بخشودگی
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
bailment U رهایی به قید ضمانت
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
dropping angle U زاویه رهایی بمب
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
bomb release point U نقطه رهایی بمب
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
releases U منتشر ساختن رهایی
released U منتشر ساختن رهایی
release U منتشر ساختن رهایی
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com